معنی کلمه ضلة در لغت نامه دهخدا معین لطیف
ضلة. [ ض ِل ْ ل َ ] (ع اِمص ) گمراهی . (منتهی الارب ). گمرهی . ضلال . ضلالت .
ذهب دمه ضلةً؛ رایگان رفت خون او. (منتهی الارب ).
و هو ابنه لِضلة؛ او فرزند زناست .
هو تبع ضلة (بالاضافه و بالنعت )؛ آن بلایی است بی خیر. (منتهی الارب ).
ذهب دمه ضلةً؛ رایگان رفت خون او. (منتهی الارب ).
و هو ابنه لِضلة؛ او فرزند زناست .
هو تبع ضلة (بالاضافه و بالنعت )؛ آن بلایی است بی خیر. (منتهی الارب ).